کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : مثنوی    

دیگر از روی تنم شمشیرها را برندار            نیزه‌ها را، تیغ‌ها را، تیرها را بر ندار

ریشه‌هاشان در دلی خون است می‌دانی خودت            از ستاره زخمم افزون است می‌دانی خودت


زخـم‌ها آیـات قـرآنـنـد تـفـسـیـرش مـنم            خواب گیسوها پریشان است تعبیرش منم

آی صحرا گرد طوفان دیدۀ دریا شناس            ای پیـمـبر زادۀ دریـا دل مـولا شـنـاس

نیست اینجا هیچ اقیانوس دردی مثل تو            هر چه می‌گردم در اینجا نیست مردی مثل تو

عشق یک دنیا پریشانی و حیرانی‌ نیست؟            آنچه من می‌دانم وخود نیز می‌دانی‌ نیست؟

بعد از این سیلاب عالم‌گیر کشتیبان تویی            ساحل آرامشی تو، نوح این طوفان تویی

اشک‌ها پیـغـمـبران سـوز آه کـیـسـتـنـد            یوسف افـتاده در اعـماق چاه کیـستـند؟

غیر از آغوش تو در شام غریب دشتها            کـودکـان تـشـنـۀ من در پـنـاه کـیـستـند

خواب مژگان تو را دیدم در این وادی بگو            این به خون غلتیدگان خیل سپاه کیستند

هر طرف یک آسمان بر خاکها افتاده است            این بنی افلاکیان خورشید و ماه کیستند

رد پایت در مقاتل هست هر جا داغ هست            جای دستت بر سر هر غنچۀ این باغ هست

بعد من دیگر عصا دست کلیم زینب است            وقت «بسم الله الرحمن الرحیم» زینب است

گاه گاهی نغمه‌ای از نینوا خواهی شنید            صوت قرآن مرا از نیزه‌ها خواهی شنید

بـا تـمـام داغ‌هـایـت آشـنــایـم مـی‌کـنـی            از حرم تا قتلگاه از بس صدایم می‌کنی

در سفـر از کـربـلا تا شام تنها نـیـستی            میروی اما تو دور از چشم زهرا نیستی

مـانـده حـالا از اذان آخرم در قـتـلـگـاه            اشـهــد أنّ عـلـی اکـبـرم در قــتـلـگــاه

در مـدیـنـه داغ‌هـای بیـکـرانی داشـتـیم            »یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم«

بار غم را از دلم ای کوه بردار و برو            با خودت دشتی پر از اندوه بردار و برو

گفت زینب بس که داغت را نظاره کرده‌ام            مـثـنوی مرثـیـه‌ها را چـارپـاره کرده‌ام

: امتیاز

زبانحال حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در خروج از کربلا

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کربلا در خاطراتم خون و خنجر ماند و بس            یک دلِ آشفته و صد داغِ دلبر ماند و بس
آنچه از دشتِ بلا در خاطراتم پُر شده است            اشک خونِ دیدۀ ساقی و ساغر ماند و بس


از کـنـارِ قـتـلگه وقـتی عـبـورم داده‌اند            دیده‌ام دشتی پُر از گلهای پرپر ماند و بس
وقتی آن شب خونِ زلفت را ز اشکم شسته‌ام            تازه فهمیدم برایم از تو یک سر ماند و بس
با خودم گهوارۀ شیرخواره‌ام را می‌برم            گو در آن عطرِ غمِ لالای اصغر ماند و بس
عصرِ عاشورا مرا وقتی که جولان داده‌اند            در نگاهم شرحی از تصویرِ محشر ماند و بس
وقتِ رفـتن سوی کوفه آخـرین آهِ نگـاه            گو فقط سوزی خزان از باغِ کوثر ماند و بس!

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با خودم گهوارۀ شش ماهه‌ام را می‌برم            گو در آن عطرِ غمِ لالای اصغر ماند و بس

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خروج از کربلا

شاعر : سیده اسما اسماعیلی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ظهـر روز واقـعه دیدم که جانم می‌رود            جان به کف سمت عدو سرو روانم می‌رود

سرو‌ من سرمست بود و سر سپرد و جان فشاند            سرفراز از وادی نی سایه‌سارم می‌رود


خیمه‌های شعله‌ور تکـرار دیوار و درند            باغ ما آتش گرفت و باغبان هم می‌رود

داغ دیدم پشت داغ و صبر کردم پشت صبر            عمر من همگـام با اندوه و ماتم می‌رود

جان من بر نیزه و جـسمم میان کاروان            من به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

روی همچون ماه تو خونین و خاک‌آلوده است؟            یا منم اینجا که نـور از دیدگـانم می‌رود

جـسـم پاکـت مانـده جا در آسـتان نـیـنوا            زین جـدایی تا مدیـنه سوز آهـم می‌رود

باز می‌گردم به سویت وعده ما اربعـین            گرچه با این اربعین عمر گرانم می‌رود

: امتیاز

مصائب خروج کاروان اهل بیت علیهم السلام از کربلا

شاعر : نعیمه امامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کاروان می‌رود و داغ به حنجـر دارد            سـاربان بر سـر نی، لالۀ پـرپـر دارد

آیه در آیه قرائت شده جسمی که به تن            کهـنه پیـراهـنی از سورۀ کـوثـر دارد


سینه سنگین شده در گودی مقتل ای وای            خنجری سمت گلو، شمر چه در سر دارد!

این غریبی که چنین زیر سم اسبان است            زینت دوش نـبی بود؟ که بـاور دارد؟

بر پـریشانی گـیـسوی تو می‌زد شـانه             گرچه بر جان و تنش زخم، مکرر دارد

بارها کرده سوال عـمه، عـمو عـباسم            خبر از سوختن خـیمه و معجـر دارد؟

مشک را بر لب عطشان گره زد، آه نشد            چه کسی ساقی بی‌دست به لشکر دارد!؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به جوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چـوبۀ محـمل و پیـشـانی بشکـستۀ من            این زبانی است که در معرکه، خواهر دارد

مصائب خروج کاروان اهل بیت علیهم السلام از کربلا

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

روی زمین افـتادی و بال و پرت رفت            نا بـاورانه نـیـزه در نـیـزه سرت رفت

تـو زینت دوش نـبی بودی ولی حـیـف            خوردی زمین و زیر مرکب پیکرت رفت


عـمامه و خُـود و سـپر، شـمـشیر، حتی            در آن هـیـاهـو یـادگـار مــادرت رفـت

ترکیب انگـشـتان دستانت به هم خورد            وقتی به دست دشمنان انگـشترت رفت

بـاور نـدارم قــسـمـتـی از مـقـتـلـت را            باور ندارم که اسارت خـواهرت رفت

دیگر چرا در آن بیـابان پیکـرت ماند؟            خاکم به سر بر نیزه رأس اطهرت رفت

حالا که نزدیک فـراتی...با خـبر باش!            از کـربلا لب تـشنه آخر دخـترت رفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان ساربان و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ترکیب انگـشـتان دستانت به هم خورد            وقتی به دست ساربان انگـشترت رفت

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

دیگر چرا در آن بیـابان پیکـرت ماند؟            دیگر چرا در مطبخ  خولی سرت رفت

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یـادت می‌آید دفـن کردی اصـغرت را؟            بر روی نیزه‌ها چرا پس اصغرت رفت؟

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خروج از کربلا

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

نـیـرو نـمـانـده است بـه بـازو بـرادرم            تــا نــیــزه‌هـای در بــدنـت را درآورم

ای عمر من چگونه تنت اینچـنین شده            بالا بلـنـد قـامـت تو چـون نـگـیـن شده


با تـیـغ و تـیـر پیـرهـنـت ریز ریز شد            از نـعـل‌هـای تـازه تنت ریـز ریـز شد

ای پاره‌پاره تن به زمین ریختی حسین            از دست‌های من به زمین ریختی حسین

یک لحظه قلب من متحیر شد و شکست            بردنـد نیـزه‌ها بـدنت را به روی دست

دسـتی سـیـاه پیـرهـنت را ربوده است            هر نیزه قسمتی ز تنت را ربوده است

نـشناخـتم اگر که تو را حق بده حسین            آه ای مـرمـلٌ بـدمـا حـق بـده حـسـیــن

چون چاره نیست از بدنت دور می‌شوم            بـا تـازیــانـه‌هـا ز تـنـت دور مـی‌شـوم

زخمی‌ترین بدن به که بسپارمت حسین؟            تنهـاترین من به که بـسپارمت حـسین؟

از لحظه‌ای که گرگ صفت‌ها رها شدند            خـلـخـال‌هـا روانــۀ بــازارهـا شــدنــد

غـربت ببین چـگـونه سفر می‌برد مرا            فـریـادهای حـرمـلـه سـر می‌بـرد مـرا

: امتیاز

زبانحال دختر سیدالشهدا علیه‌السلام در خروج از کربلا

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما را نـمانـده است دگر وقت گـفـتگـو            تا درد خویش با تو بگـوئـیم مو به مو

از خار،  گرچه گِرد حرم پاک کرده‌ای            تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو


خون، گوشواره‌ها زده بر گـوشهایمان            صد بغض مانده جای گـلـوبند در گـلو

تنـهـا گـذاشـتـیـم تـنـت را و مـی‌رویـم            اما سـر تو هـمـسفـر ماست کـو به کو

بی‌تـاب نیـسـتیم... خـداحـافـظت پـدر!            بی‌آب نیـسـتـیم ...خـداحـافـظت عـمـو

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روزگـار خوشم ای یار نظر شد دیدی            باز هم زینب تو خون به جگر شد دیدی

سر و سامان مرا دست به دستش کردند            کـیـسۀ لشگـر کـوفه پُـر سر شد دیـدی


 یک نفر گفت بریزید و غـنیمت ببرید            خـیمۀ سوخـته‌ام زیر و زبـر شد دیدی

مثل شال کمرت خـیمۀ من غـارت شد            دور تا دور من و تو چه خبر شد دیدی

بعد یک عمر قیام شب من ریخت بهم            مشـکـل نـافـلـه‌ام درد کـمـر شد دیـدی

خـیـز بر نـاقـۀ عـریـان بـبـرندم کـوفه            بی‌تو ای هـمسفرم وقت سفر شد دیدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده یا حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

مثل شال کمرت معجر من غـارت شد            دور تا دور من و تو چه خبر شد دیدی

گریه کردم چقـدر! چادر من را بدهـید            خواهـرت دربه در چند نفـر شد دیدی

بیت زیر به جهت انتطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد

شـتـر لـنـگ مهـیـاست که راهـم ببـرد            بی‌تو ای هـمسفرم وقت سفر شد دیدی

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

هر طرفی که می‌روم در سرمن هوای تو            هست ضیاء دیده‌ام رأس ز تن جدای تو
بر دلـم آتشی شده آنچه به قـتلگه گذشت            خنجر کین شمر دون قطع سر از قفای تو


پیکر پاره پاره‌ات نقـش زمین رها شده            زینت دوش مصطفی این نبود سزای تو
دشت بلا چو آمـدم دور وبرم محـارمـم            حال برون روم زآن بی‌تو و اقربای تو
قامت من کمان شده در غمت ای عزیز جان            خاطـرم آید هردمی روی خـدا نمای تو
قلبم اسیر عشق تو، جسمم اسیر دشمنت            مرگ مرا رها کند از غـم جانفـزای تو
همچـو اسـیر می‌روم شهـر امارت پـدر            غـم زده خواهـرت بود ملتمس دعای تو
چـشم بـبند روی نی بر من و تازیـانه‌ها            دیـدن ظلم جـانـیان سخـت بود برای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

همچـو اسـیر می‌روم شهـر امارت پـدر            غـمرده خواهـرت بود ملتمس دعای تو

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای سر بریده بال و پرم را نگـاه کن            داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن

پا شـو کمک بده که سـوار شتـر شوم            نا محـرمـان دور و بـرم را نگـاه کن


با شمر و حرمله طرف کوفه میروم            برخـیز هـمسـفـر سـفـرم‌ را نگاه کن

رفـتـم پـی لـبـاس تـو امـا مـرا زدنـد            بر روی گـونه‌هـام ورم‌ را نگـاه کن

عباس را بگو که زمین خورد زینیت            حـالا کــبـودی کـمـرم را نـگـاه کـن

ای آفـتـاب کـم‌ به تـن دلـبـرم بـتـاب!            ای آفـتـاب چـشـم تـرم را نگـاه کـن!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

حال که ای هـمسـفـر، بی‌تو سفـر می‌کنم            زاد ره خـویش را، خـون جـگـر می‌کـنم

تـیره کـنم صبـح را، شعـلـه زنم شـام را            ز آنکه شب خویش را، بی‌تو سحر می‌کنم


بی‌کفن و چاک چاک پیکر تو نقش خاک            چاک بـدل می‌زنـم خـاک به سر می‌کـنم

من که ز آغـاز عـمر بی‌تو نکردم سفـر            خیز و نگه کن ببـیـن با که سفـر می‌کنم

هر قـدمـم می‌زنـنـد، نـام تـو را مـی‌بـرم            هر طرفـم می‌کـشنـد، بر تو نظـر می‌کنم

هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم            در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم

گـر بـگـذارد عــدو لـحــظـه‌ای آسـوده‌ام            زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم

ای پـسر مـادرم من نه تو را خـواهـرم؟            مثل تو پـیـش بـلا سـیـنـه سـپـر می‌کـنـم

گفته «میثم» به خلق، سوز دگر می‌دهد            روز جـزا مـن به او، لـطف دگر می‌کنم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

برای داغِ حرم او همیشه چون سپر است            صبور باشی اگر، درد و غصه بیشتر است

چگونه صبر نموده بر آن مصائب سخت            کسی که مظهـر الله و زیـنت پـدر است


به کودکان حـرم گفت؛ کوه صبـر خـدا            مـقـابـل عَـلـَم ظـلـم گـریـه بی‌اثـر است

امام گـفت «عـلـیْکُـنَ باالـفـرار» سپـس            نوشت راوی مقـتل حدیث معـتـبر است

میان معرکه ماندست، چاره چیست بر او            کنار جسم رود یا سری که در سفر است

گرفته صبر رهش را، وگرنه جان می‌باخت            عـقـیله از هـمه ایـتـام داغ دیـده‌تر است

چه درسِ صبرِ قشنگی ست کربلای حسین            بـرای اهـل تـأمـل تـجـلّـی هــنــر اسـت

دوباره شعر، مرا در فضای باران برد            صدای صوت اذان ست و موقع سحر است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا با برادر

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بی‌بـهـار تو اگـر زنـده بـمـانـم چه‌کـنم            بی‌تو بی‌تاب تر از برگ خـزانم چه‌کنم

قاتـلت نیزه نشد، داغ علی کشت تو را            حـال داغ تـو شده قـاتـل جـانـم چه‌کـنم


بس که ای یار دویدم رمق از پایم رفت            به خدا نیست دگر تاب و تـوانم چه‌کنم

لـرزه افـتاد تـنم تا تـنت افـتاد به خاک            نـاخـودآگـاه شـده ورد زبــانـم چـه‌کـنم

جـابجـا تا بـدنت شد قـد زیـنب تـا شـد            من ز داغ تو ببین همچو کمانم چه‌کنم

رحمت واسعه‌ای درهمه جا پخش شدی            اثـر نـعـل هـمـین است، ندانـم چـه‌کـنم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کاش پیـدا نـشود قـبر عـلی اصغـر تو            نیـزه‌ها پشت حـرم، دل نگـرانم چه‌کنم

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا

شاعر : جواد محمد زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تو صبح روشنی که به خورشید رو کنی            حاشا که شـام را خـبر از تار مو کنی

طـوفـانی و تـمـوّج اگر سـر بـرآوری            آتـشـفـشـان دردی اگر سـر فـرو کنـی


می‌خـواستی طلـوع فـراگـیر صبح را            با ابتـهـاجِ خـطـبـۀ خـود بـازگـو کـنی

می‌خواستی جماعت مست از غرور را            بـا اشـک هـای نـافـلـه بـی‌آبـرو کـنـی

عـطـر حـسین را همه جـا می‌پـراکنی            همچون نـسیـم تا سـفـر کو به کو کنی

پنهان شده است گل پس باران برگ‌ها            بایـد که بـاغ را به تـمـنّـاش بـو کـنی!

وقـتِ وداع آمـــده بــا پــاره‌هــای دل            با خـون دل برای قـیـامت وضـو کنی!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

وقـتِ وداع آمـــده بــا پــاره‌هــای دل            یک بوسه وقت مانده که نذر گلو کنی

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا با برادر

شاعر : ربائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

من کرببـلا را چو خـزان دیدم و رفتم            چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم

ای باغ که داری تو بسی گل بگلستان            این خرمن گل را به تو بخشیدم و رفتم


در کـرب‌و‌بلا زیـنت آغـوش نـبـی را            آوردم و غـلـطیده بخـون دیـدم و رفتم

یاد آمدم آنروز که گفتی جگرم سوخت            چشم از تن صدچاک تو پوشیدم و رفتم

چون همره ما هست سرِ غرقِ بخونت            از داغ تو من روی خراشـیدم و رفـتم

بگسست اگر دشمن دون ریشه دین را            با قـلب پـریشان همه سنجـیـدم و رفتم

بس کن تو دگر کاه ربـائی سخن خود            من یک گلی از گلشن دین چیدم و رفتم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ممکـن چو نشد حـنجـر پاک تو ببوسم            آن حـنجـر پُر خون تو بـوسیدم و رفتم

بیت زیر به دلیل عدم رعایت قافیه که رکن اصلی هر شعری است تغییر داده شد، کلمۀ « بود» با کلمات « سنجید، پوشید، چید، دید» هم قافیه نیستند. لازم به ذکر است که ضمایر متصل جزء حروف روی قافیه نیست!!!

چون همره ما هست سرِ غرقِ بخونت            مـن یـاد لـب تـشـنـۀ تو بـودم و رفـتـم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بگسست اگر دشمن دون ریشه دین را            با موی پـریشان همه سنجـیـدم و رفتم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا با برادر

شاعر : محمد حسین انصاری نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خـواهم نشـست آیـنه سان در بـرابرت            تا بنـگـرم به چشم عـلـی رزم آخـرت

ای آفـتـاب بر سـرِ سـرنـیـزه‌ها بـتـاب            قـرآن بخـوان برای تـسلّای خواهـرت


دشمن که حمله کرد به خیمه به خنده گفت:            زینب کجاست سید و سالار و سرورت؟

اینک به سـوی خـیـمۀ ما می‌کـنند رو            آن اسب‌های رد شده از روی پیکرت

بـا شـعـله‌هـای آتـش و بـا تـازیـانـه‌هـا            تا تسلـیت دهـنـد به غـم‌هـای دخـتـرت

گویا نشـسته مـادرم اندر بهـشت خُـلـد            آغوش خود گشوده بر آن جسم بی‌سرت

بابا به اشک بر سر کوثر نشسته است            سیراب کرده حنجـر خـونین اصغرت

در قـتـلگـاه بر سـر دامن گـرفـته بـود            آن جسم زخم خورده و مظلوم، مادرت

می‌خـواسـتم بیـایـم و از زیر نـیـزه‌هـا            پـیدا کنم تو را و دهـم جـان بـرابـرت

ناگه سه ساله دخترکی گریه کرد و گفت            عمه بیا که سوخت دلم، سوخت دخترت

دشـمن به سـویـم آمـده با تـازیـانـه‌اش            من می‌روم به شام به هـمراهی سرت

قرآن بخوان که وقت سفر یاری‌ام کنی            جانم فدای صوت خوش و خون حنجرت

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خروج از کربلا با برادر

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم!            آیـا تـویـی بـرادر مـن؟ نـیـست بـاورم

با آنکه در جـوار تو یک عـمر بوده ام            نشـناسـمت کنون که تو هـستی برابرم


پامال جور و دست خوش کینه ام ببـین            ای کـشتی نـجـات، گذشت آب از سرم

عمرمنی که از کف من رفته ای و من            بی تو، گـمـان بـودن خـود را نـمی بـرم

ای خشک لب! کنار فرات از غمت ببین            دریـاسـت در کـنـار مـن از دیـدۀ تـرم

با کعـب نی کـنـند جـدا از توأم و لیک            از جان خویش بگـذرم و از تو نگذرم

دیشب کـنار پیکـر پاکـت چها گذشت؟            کاین خـاک ها هـنوز دهـد بوی مـادرم

دیدم که دست ظلم، تو را سنگ می زند            بگـذاشتم، دو دست خود آنگاه بر سرم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام خروج از کربلا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

میـان نـالـۀ خود مـی‌بـرم نـوای تو را            که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را

تـمام بـار به دوش من است می‌بـیـنی            که می‌کشم به سرِ شانه کربلای تو را


من و تـمامیِ این قـافـله قـسم خـوردیم            بـه انـتـهـا بـرســانـیـم ابــتـدای تـو را

بخواب می‌بـرم از کـربلا، خـداحـافـظ            میان حنجره‌ام صوت مرتضای تو را

زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است            بگو به میرِ حـرم کرده‌ام هوای تو را

به دست بـسـته‌ام و بی‌رکـاب می‌بـیـنم            کنون چه داغ گرانی گرفـته  جای تو را

سر تو را که به خورجین خویش خولی برد            بگـو چکـار کـنم این تَنِ رهـای تو را

مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست            گـرفـتـه‌انـد در این راه رد پـایِ تو را

حـرامـیـان نـشـنـیـدنـد، هـای هایِ مرا            مـرا زدنـد بـبـیـنـنـد، هـای هـای تو را

گـمـان کـنم که نـدارند هیچ کـارِ دگـر            که می‌زنند شب و روز بچه‌های تو را

بـنی اسد پس از این از دهات می‌آرند            حصیرِ خانه‌شان نه، که بوریای تو را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به دست بـسـته‌ام و بی‌رکـاب می‌بـیـنم            گرفته است سنان پیشِ ناقه جای تو را

مصائب خروج اهل بیت از کربلا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رسید وقت سفر، سر به زیر شد زینب            حسینْ چشم تو روشن! اسیر شد زینب

هزار زخم، روی پیکرت دهن وا کرد            هـزار سـالْ زِ داغ تـو پـیـر شد زینب


چقدر پایِ غنیمت کتک ز لشگر خورد            چـقـدر زخـمیِ مُشْتی فـقـیر شد زینب

گـرسنه بود ولی تازيـانه خـيلی خورد            غـذا نـبـود ولی خـوب سیـر شد زینب

همان زمان كه به سر نيزه‌ها هُلَشْ دادند            نشست و حرف نزد، گوشه گير شد زينب

: امتیاز

سبک های سقائی خروج اهل بیت از کربلا

شاعر : محجوب، مسکین، مجرد، رنگچان، زارعی نوع شعر : ذکر سقائی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک ۳                             (به سبک: دل تو را من اگر شکستم)

عــزیــز بـا جــان بـرابـر مـن            شهـیـد عـطـشـان؛ بـرادر مـن

فـتاده بر خاک چو در بر مـن            به جـسم بی سر، نظـر نـمـودم


************* بند دوّم *************

غــم فـراقـت، بـه دل کـشـیـدم            ز بـعـد داغـت، چـهـا که دیـدم

ز داغ هجـران؛ نگـر خـمـیـدم            ز خـاک کویت؛ سـفـر نـمـودم

**شعر از: محمد مسکین**

********************************************

پخش سبک ۴                                            (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد)

من و رفتن از این خاک ای برادر            من و این چشم نمناک ای برادر

مرا بر نـاقـۀ عــریـان نـشانـدند            تو را بر خاک و خاشاک ای برادر

خــدا حـافــظ امــیــرم            امــیــر بــی نـظــیــرم

دعـا کـن حــاجـتــم را            کــنــار تـو بــگــیـــرم

که شـایــد بر مــزار تو بـمـیـرم

***********************

خـــداحـافــظ ســر از تن بریـده            دگـر وقـت وداع مـن رسـیــــده

به من حق میدهی بی تاب باشم            کسی چون من چنین داغی ندیده

خــداحــافــظ نــگــارم            بـبـیــن ابــر بــهـــارم

تـو را ای پـاره پـیکـر            به زهــرا می سـپـارم

دگــر من طـاقـت دیــدن نــدارم

***********************

شکـسـته داغ تو بـال و پـرم را            بـبـیـن خــیــره نــگـاه آخـرم را

خودم از قـتـلـگـاهت ای بـرادر            شـنــیــدم نـالـه هـای مــادرم را

ببـین ای بـی قــریــنـه            که مــادر از مـدیـنــه

رســیــده در کــنـارت            بـــه آوای حــزیــنـــه

کـنــار تو زنــد بر روی سـیـنـه

***********************

خــدایــا مـی شـود سـاقـی بـیـاید            به سوی خواهرش دیـده گـشـاید

بگـو از علـقـمه برخـیـزد از جا            مرا در این سـفـر راهی نـمـایـد

بـگـو ای قـرص ماهـم            هـمـیـشـه تـکـیـه گاهم

به دسـتــان تـو مــانـده            بــرادر جـان نـگــاهـم

دعایم کن که بی تو بی پناهم

 شعر از: مجتبی شکریان

********************************************

پخش سبک ۵                                         ( به سبک: قـاسم ای، گـلِ زهرا....)

برادر، در این هامون، شدی غرقه خون (۲)

به دو چشم تر، شده‌ام مضطر، ز بَرت دیگر، بـبرندم اکـنون (۲)

*********** بند دوّم ***********

خونجگر، منِ محزون، زِ جورِ گردون (۲)

بنگر طفلان، همگی گریان، زِ غمِ هجران، رخ شان شد نیلگون (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۷                                    (به سبک: با وفا عـلمدار لـشکرم)

در بــرابــر جــسـم شــاه دیـن            گفـت و اینچـنـین زینب حزین

که گـر رفـتـم و می گـذارمـت            حسین جان به حق می سپارمت

************* بند دوّم *************

با تـو آمـدم، من در این زمین            بی تو می روم، با دل غـمـین

اگـر زخـمِ تـن، مـی شـمـارت            حسین جان به حق می سپارمت

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۹                                   (به سبک: عباسم ای تو آب آور من)

یا اَخا بسته شد محملِ من، بین مشکلِ من (۲)           گردد شام و کوفه منزلِ من، سوزد دلِ من

از کـویِ دلــبــر، مـی‌روم آخــر، هــمــراهِ اهـلِ حــرم

همسفر بنگر، غربتِ خواهر، خون شد از غم جگرم (۲)

*************** بند دوّم ***************

ای شمعِ خاموشِ محفلِ من، پرپر گلِ من (۲)           داغت زد آتش بر حاصلِ من، سوزد دلِ من

ماتـمت دیگر، می‌زنـد یکـسر، هـر دم بر جـان شـررم

همسفر بنگر، غربتِ خواهر، خون شد از غم جگرم (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۱۲                                ( به سبک: یا ابوفاضل، ساقیِ طفلان)

یـا اخـا بـنگـر، روم از کـویـت (۲)            نـگـرم بــر نـی، روی نـیــکــویـت

هــر کـجـا بــاشـم، قــبـلـه­ ام رویـت            الــــوداع ای جـســم پـاره پـاره (۲)

*********** بند دوّم ***********

از غـمـت هـر دم ریـزم سـتـاره (۲)            یــا اخـــا بـــنــگــر نـــدارم چـــاره

مــی­ بــــرنـــدم بــا جــگـــر پـــاره            یا حـسـیـن سـوی دارالـعــمـاره (۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

********************************************

پخش سبک ۱۶                                   (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران)

تنِ پـاره پـارۀ چـون گـلــم (۲)            بـه زمـیــن گــذارم و مــی‌روم

چـه کـنـم چـه چـاره بــرادرم؟            به خـدا سـپـارم و می‌روم (۲)

********** بند دوّم *********

تـو و این دیـارِ پـر از الـم (۲)            مـن و راه کــوفـه و شـامِ غــم

شب و روز هجـر تـو دم به دم            هـمه می‌شـمارم و می‌روم (۲)

**شعر از: مرحوم محجوب**

********************************************

پخش سبک ۱۸                           (به سبک: قاسمم من یادگار مجتبایم)     

بــــرادر(۲)

رفـتـم به سویِ شامِ ویـران            از کربلا با این اسیران(۲)

آه، بعد از تو ای قاری قرآن            قدّم خمید از داغ هجران(۲)

جانِ اَخا،«مظلوم حسینِ من، حسین جان(۲)»

********** بند دوّم *********

شد خواهر(۲)

از مـاتــم تـو دل پــریـشـان            جان داده‌ای با کامِ عطشان(۲)

آه، زینب بمیرد ای حسین جان            افتاده‌ای بر خاک سوزان(۲)

جانِ اَخا،«مظلوم حسینِ من، حسین جان(۲)»

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۰                                    ( به سبک: ای شبهِ رویِ طاها)

خـیـز و نـمـا نـظاره (۲)            بــر دل زنــــد شــــراره

مانده به خاک صحرا(۲)            آن جــســمِ پـــاره پـــاره

« آرامــــش جـــــانـــــم            مظلـوم حسین جانم»(۲)

********** بند دوّم *********

رفـتم به دست بـسـته (۲)            محـزون و دل شـکـسـته

از کـربـلا بـه اجـبـار(۲)            زار و غـمـین و خـسـتـه

«از غــم بـه لـب جــانـم            مظلـوم حسین جانم»(۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۱                        ( به سبک یا عمی العباس )

جـانــا بــرادر عــازمِ شــامِ بــلایـم (۲)            بــا کــودکـانِ بــیـ­نــوا، از کــربــلایــم

ای زادۀ زهــــــــــرا            ای مـعــنــی طــاهــا

مـن زیـنـبــم یـا اخــا            بنگـر تو حال مرا(۲)

*********** بند دوّم ***********

برخیز و گو تا اکبرت گیرد رکابم (۲)            کز داغ این رعنا جوان، در اضطرابم

یـا نــجــل ثــار الــلـه            یــابـن رســول الــلـه

هــمــره قـــوم دغـــا            روم من از کربلا (۲)

**شعر از: محمد مسکین**

*********** بند سوّم ***********

ای مانده داغت بر دلم ای جان خواهر(۲)            شد همسـفـر با مـحـمـلم، سـرت بـرادر

از جـور این گـردون            با حـالـتـی مـحــزون

اطفـال خـونین جگـر            ز داغ تو نوحه ­گر(۲)

*********** بند چهارم ***********

تو مانده­ ای در کربلا با جمله یاران(۲)            مـن عـازم شــام بـلا، بـا غــم ­گـسـاران

در دشت و در هامون            مـن مـی ­روم اکـنـون

اهـل حــرم شـد دگـر            ز داغ تو نوحه گر(۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۲                             (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم)

برادر حسین جـان به قـربانِ رویت            ببـین هـمـسفـر گـشتـه‌ام با عـدویت

نهـفـتـم زِ حـسـرت به دل آرزویـت            خدا حافـظ ای قـرآن پاره پاره (۲)

********** بند دوّم *********

نظر می‌کنم نـوکِ نِی من به سویت            به هـر دم رقـیّه کـنـد جـسـتجـویـت

روم بـا اسـیـرانِ محـزون زِ کویت            خـدا حافـظ ای قرآن پاره پاره (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۲۳                                             ( به سبک: دو جانـباز نازنـین)

زِ کـربـلا مـی‌رود، خــواهـرت، بـه ســویِ شــامِ بـلا (۲)

به خـاکِ سـوزان بُـوَد، پـیکـرت، بی‌کـفـن در نـیـنـوا (۲)

********** بند دوّم *********

من با عـزیـزانِ تو، بی‌مـعـین، بـه درد و غـم مـبـتـلا (۲)

بـی‌تـو چـه سـازم دگـر، دل غـمـین، اسیـرِ قــومِ دغـا (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۲۹                                   ( به سبک: دو عزیزنازنـین)

گشته زینب از جفا(۲)            بـی‌مـعـیـن بـه کـربلا

گـویـد او بـه صد نـوا            یا رسول مصـطفی(۲)

«اینکه نور عین توست            بی‌کفن حسین توست»(۲)

********** بند دوّم *********

ای صـبا به مادرم (۲)            گــو کـه در بــرابــرم

کُــشـتـه شــد بــرادرم            یــادگــار حــیـدرم (۲)

«اینکه نور عین توست            بی‌کفن حسین توست»(۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۳۰                                     ( به سبک دگر ندارد توان و طاقت )             

چگونه بی‌تو روم حسین جان، ز کربلا تا به شام ویران

ز جور دشمن، روم به کوفه، به ناقۀ بی جهاز و عریان

به چشم خونبار، خدانگهدار، عزیز مادر، اخا حسین جان

********** بند دوّم *********

فتاده ای تو، به خاک میدان، من می­روم با همه یتیمان

منم مدد کار، به غم نصیبان، تو بی کفن مانده در بیابان

به چشم خونبار، خدانگهدار، عزیز مادر، اخا حسین جان

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک۳۱                              ( به سبک : از خسرو دین یا رب )

ای خفته به خاک و خون (۲)            صد پـاره در این هـامون

بـرخـیـز و بـبـیـن زیـنب            جـانـش ز غـمـت بر لـب

عازم به سویِ شام است(۲)

********** بند دوّم **********

طـفـلانِ تـو افـسـرده (۲)            هـمـچـون گـلِ پــژمــرده

بـی‌یـار و مـعــیـن زیـنب            از کـیـنـه غـمـیـن زیـنب

از فــتـنـۀ ایّـام اسـت (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۳۷                                               ( به سبک: به کربلا شـد امشب)

رود به چشم پُر خون

ببـین که خواهـر، بدونِ یـاور، و با یـتـیـمـان، به شام ویـران

به سوی دشت و هامون

چو بی‌برادر، عزیزِ مـادر، به آه و افغـان، حسین حسین جان

********** بند دوّم *********

سکـینه گـشته دلخـون

زِ داغِ اکـبر، به دیـدۀ تر، به قـلبِ سـوزان، ز جـور عــدوان

زنـد به حالِ محـزون

به سینه و سر، دلِ پر آذر، به چشم گریان، حسین حسین جان

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۳۸                                  ( به سبک: ابوفاضل ای میرِ لـشکر)

حسین جان ببین زار و خسته (۲)            که زیـنـب به مـحـمـل نـشـسـتـه

به هـر لـحـظـه گـیــرد بـهــانــه            رقـیّـه کـه دل بر تو بـسـتـه (۲)

********** بند دوّم *********

تو رخ را ز خونت  بشُسته (۲)            مـن از داغِ تـــو دل شــکــسـتـه

فـــلــک رشــتــۀ بــخـت مــا را            دریـغـا که از هـم گـسـسـته (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۳۹                              ( به سبک: حسین جان برادر ببین حالِ زارم)

برادر حـسین جان به قـربانِ رویت            ببـین هـمـسفـر گـشـته‌ام با عـدویت

نهـفـتـم زِ حـسرت بـه دل آرزویـت            خدا حافظ ای مصحف پاره پاره (۲)

********** بند دوّم *********

نظر می‌کنم نـوکِ نِی من به سویت            به هـر دم رقـیّه کـنـد جـسـتـجـویت

روم بـا اسیـرانِ محـزون زِ کـویت            خدا حافظ ای مصحف پاره پاره (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۴۰                    

روم دگـر ز کـوی تـو             به هـمـره عــدوی تـو

اگـر درون مـحــمــلـم             به پـیـش تـو بـود دلـم

فروغ هر دو عین من             حـسین من حـسین من
********** بند دوّم *********

شـوم فــدای روی تـو             بـبـوسـم آن گــلـوی تو

شـود خـرابــه مـنـزلـم             ســر تـو در مـقــابـلـم

نگر به شور و شین من             حـسین من حـسین من

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۴۱                                    ( دفن شهدا)

جسم شه دین روی خاک گرم میدان            چون پـارۀ قـرآن فـتـاده در بـیـابـان

صد چاک و عریان            دور از عـزیـزان

از کـیـنـۀ اعـدای دیـن یا حجـت الله            ای حـامیِّ شرع مـبـین یا حجت الله

********** بند دوّم **********

نعش شهیدان بی‌کفن از ظلم عدوان            بی‌دست و سر خفته به دور شاه خوبان

چـون مـاه تـابـان            بـا کـام عـطـشان

از ظلم و جور مشرکین یا حجت الله            ای حامی شـرع مـبـین یا حجت الله

**شعر از: محمد مسکین**

************** سوم عـاشـورا **************

امشب بُوَد زهرا به جنّت دیده گریان            چون جسم شاه دین بخون گردیده غلطان

از بـهـرِ طــفـلان            بــهــرِ اســیــران

چون باشد امشب سومِ قـتل شهیدان            بر خاک صحرا مانده جسم شاه خوبان

********** بند دوّم **********

جسمِ حسینش رویِ خاکِ گرمِ میدان            صد پاره و عریان بدن در آن بیابان

دور از عـزیـزان            بر خـاک سـوزان

تن‌های بی‌سر خفته چون اوراقِ قرآن            زین ماتم عـظمی پیمبر دیده گریان

**شعر از: محمد مسکین**

********************************************

پخش سبک ۴۴                                    ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم)

ببـین ای مقـتدایِ دین (۲)            پـریـشان عـتـرتِ یـاسیـن

به شـامِ غـم رود غـمگـین            خـدا حافظ برادر جان(۲)

********** بند دوّم *********

زِ یثرب مهربان مادر(۲)            به این اطفـالِ خود بنــگر

رود از کــربـــلا دیــگــر            به کوفه همراه عدوان(۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۴۸                             (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی)

برادرا ببین زِ کویت روم دل پریشان (۲)           شدم زِ جورِ کوفیان خونجگر ای حسین جان

بدون تو چسان روم کـوفه و شام ویران           بگو که بی‌تو چون کنم با عزیزان و طفلان؟(۲)

********** بند دوّم *********

تو پاره پاره پیکرت مانده در این بیابان (۲)           من شکسته دل ز داغت شدم زار و نالان

چشان شـوم تـسلـیّ خـاطـر این یـتـیـمان           بگو که بی‌تو چون کنم با عزیزان و طفلان؟(۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۴۹                                   ( به سبک: رخصتی از راهِ وفا ای عمو جان فدایت)

ای شهِ بی‌یار ومعین، گو چه شد لشکرِ تو؟            گو چه شد عبّاسِ جوان، ساقی و یاورِ تو؟

با همه طفلان به اسیری رود خواهرِ تو            خیز و نظر کن به من از غمگساری حسین جان (۲)

********** بند دوّم *********

گو به من از راهِ وفا، نوجوان اکبرت کو؟            غنچۀ نشکفتۀ باغِ ارم، اصغـرت کو؟

ناله کنان از غمِ تو، فاطمه مادرت تو            می‌کنم از داغِ تو من سوگواری حسین جان(۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

: امتیاز
نقد و بررسی

توضیح مهم: بر اساس روال معمول سایت به دلایل: ۱ــ تطابق بیشتر اشعار با روایات معتبر ۲ ــ رعایت بیشتر اصول و فنون شعر همچون رعایت قافیه و ... ۳ ــ رفع ایرادات یا ابهامات معنایی و محتوایی؛ در اشعار بالا نیز تغییراتی داده شده و اصلاحاتی صورت گرفته است اما با توجه به توافق با شعرای محترم و دست اندرکاران اشعار سقائی؛ در این مورد خاص « اشعار سقائی» از  ذکر ریز تغییرات و اصلاحات صورت گرفته خوداری شد.« لازم به ذکر است که سبک سقائی مربوط به هیأت های عزاداری همدان است که در سال ۱۳۹۰ به عنوان اثر معنوی استان همدان ثبت ملی شد»

خروج اهل بیت از کربلا و مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـاور نمی‌کـنـم سـرِ بـازار بـردنـت            نامحـرمان به مجلس اغـیار بردنت

از سینۀ حسین، تو را چکمه‌ای گرفت            از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت


پایِ سـفـر نـداشـتی ای داغدار درد            با یک سرِ بریده به اصرار بردنت

پهـلـو کـبـود! گـریـه کنان تازیانه‌ها            با خاطراتی از در و دیـوار بردنت

فهمیده بود شمر که قلبت شکسته است            از سمتِ قـتـلـگـاهِ عـلـمـدار بردنت

تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...            در کوچه‌هاش مثـلِ بدهکـار بردنت

: امتیاز
نقد و بررسی

کلمه غرور در فرهنگ لغت دارای چند معنی است که همگی دارای بار منفی است و صفتی ناشایست محسوب می شود و شایسته اهل بیت نیست لذا بیت زیر تغییر داده شد

فهمیده بود شمر، غرورت شکسته است            از سمتِ قـتـلـگـاهِ عـلـمـدار بردنت